شب میلاد دختر زهراست
هر کجا بنگری شعف برپاست
خانه مصطفی شده گلشن
دیده مرتضی شده روشن
مونس و یار مجتبی آمد
حامی شاه کربلا آمد
میلاد الگوی پرستاران و روز پرستار، مبارک باد
شب میلاد دختر زهراست
هر کجا بنگری شعف برپاست
خانه مصطفی شده گلشن
دیده مرتضی شده روشن
مونس و یار مجتبی آمد
حامی شاه کربلا آمد
میلاد الگوی پرستاران و روز پرستار، مبارک باد
بخوان غزل که دوباره بهار آمده است
شکوفه بر تن شاخه به بارآمده است
دوباره خانه دل را تکانده ام اما...
به خانه گرد غم انتظار آمده است
کنار سفره هفت سین نشسته ام هر سال
دو دیده با غم دوری کنار آمده است
خدا کند بنویسند در دل تقویم
به خط سرخ،(تعطیل) ، یار آمده است
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پُر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای
سینه باید گشاده چون دریا
تا کند نغمه ای چو دریا ساز
نفسی طاقت آزموده چو موج
که رود صد ره و بر آید باز
تن توفان کش شکیبنده
که نفرساید از نشیب و فراز
بانگ دریادلان چنین خیزد
کار هر سینه نیست این آواز
هوشنگ ابتهاج
چشم ها راباید شست جوردیگر باید دید
من نمی دانم که چرا می گویند:
اسب حیوان نجیبی ست کبوتر زیباست
وچرادرقفس هیچکس کرکس نیست
گل شبدرچه کم ازلاله ی قرمز دارد؟
چشم ها راباید شست جوردیگر باید دید
واژه ها را باید شست .
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.
سهراب سپهری
هر کلمه همچون تیری است که ما در چله کمان داریم