loading...
وبلاگ قرض الحسنه جوانان خیّر
سحر قرینی بازدید : 4370 دوشنبه 01 اسفند 1390 نظرات (0)

سوتی های خنده دار (طنز)

اعتراف می کنم که: من نماینده کلاسم و هفته پیش امتحان باکتری شناسی داشتیم. قبل از اومدن استاد عکس باکتری رو کاملا خنده دار رو تخته کشیدم و نوشتم بچه ها امتحان باکتریه. وسط امتحان، استاد باکتری دست گذاشت رو شونه ام و گفت: من این شکلی ام؟ من هم هول شدم گفتم بله. دیدم مثل عقاب بهم زل زده. اومدم درستش کنم گفتم بچه ها اینجوری میگن. فکر نکنم کسی از 8 نمره بیشتر از 3 بگیره!

اعتراف می کنم که: امشب بعد از 1 سال به این معما پی بردم که آقاجونم مسواکش رو کجا قایم می کنه که من نمی بینم. بارها دیدم که داره مسواک می زنه اما به محض اینکه بعدش می رم مسواک بزنم مسواکش غیب می شه. خب زیاد پیچیده نیست از مسواک من استفاده می کرده!

اعتراف مي کنم نزديکاي صبح بود که تلفن زنگ زد. من خواب بودم و داشتم خواب تعقيب و گريز و پرتگاه و... مي ديدم. همسرم پا شد رفت تلفن رو جواب بده. من هم که از خواب پريده بودم و طبق معمول هنوز لود نشده بودم، فکر کردم همسرم داره مي ره به سمت خطر (مثلا پرتگاه و اينا!). از جام پريدم و با سرعت تمام دويدم دنبالش. رسيدم بين در دو تا اتاق. با همون سرعت خواستم دور بزنم برم تو اون يکي اتاق که يه دفعه ليز خوردم و تق! محکم خوردم زمين. فوري بلند شدم با همون سرعت دويدم سمت تخت و گرفتم خوابيدم. حالا همسرم که گوشي تلفن دستش، نمي دونست بترسه، بخنده، چي کار کنه!

 اعتراف می کنم که: هفته قبل یکی از فامیل هامون اومده بود ایران و اصلا فارسی بلد نبود. من رو برد که از سوپرمارکت سر کوچه سیگار بگیریم. منم گفتم آقا یه بسته سیگار کنت با یک دونه اسپری مو بدید. بنده خدا پرسید این چیه؟ منم خیلی خونسرد گفتم این جایزه سیگاره!

اعتراف می کنم که: اولین باری که ویندوزم پرید من کل سیستم از مانیتور گرفته تا موس رو بردم شرکت تا برام ویندوز عوض کنند. بی معرفت ها بهم نگفتند که فقط باید کیس رو بیارم. این کار یه دو سه بار دیگه هم تکرار شد!

 اعتراف می کنم که: تو اسباب کشی همسایه مون من نشسته بودم پشت وانت یه طرفم گلدونشون بود یه طرف هم تلویزیون. ماشین که رفت تو چاله من گلدونه رو محکم گرفتم و تلویزیونه پخش شد کف آسفالت!

اعتراف می کنم که: بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.

اعتراف می کنم که: رفته بودم واسه امتحان رانندگی، خیلی هم استرس داشتم. نوبت من که شد افسر بهم گفت دنده عقب برو. من هم که کلی هول شده بودم به جای اینکه دستم رو بذارم پشت صندلی و برگردم عقب رو نگاه کنم دستم رو انداختن پشت گردن افسر و محکم داشتم می کشیدمش طرف خودم!

 اعتراف می کنم که: اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم.

 اعتراف می کنم که: بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده. وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمی شه کلی کیف می کردم. حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد.

 اعتراف می کنم که: 2 ماه به همه گفتم خطم سوخته. خواهرم نگاه کرد دید سیم کارت رو برعکس انداختم تو گوشی.

 اعتراف می کنم که: مامان بزرگ خدا بیامرزم توی 95 سالگی فوت کرد. صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه می کردن. جمعیت هم زیاد بود. من و داداشم تو بغل هم داشتیم گریه می کردیم. اشک فراون بود و خلاصه جو گریه بود. یکهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی! این رو که گفت کل خونه رفت رو هوا... حالا خندمون قطع نمی شد.


 اعتراف می کنم که: موقع رانندگی تو میدون داشتم می پیچیدم که یکی خیلی بد پیچید جلوم. منم عصبانی شدم داد زدم: بیا، یهو بیا تو خیابون! هنوزم نمی دونم چی می خواستم بارش کنم که این رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود.

 اعتراف می کنم که: بچه که بودم وقتی فیلم می دیدم، همش با خودم می گفتم چرا هرکی از جلو تیر می خوره، از پشت می افته؟ یعنی روی سمتی که تیر خورده نمی افته. با خودم می گفتم لابد نمی خوان بیشتر تیر بره تو تنشون و دردشون بگیره دیگه...

 

منبع: برترینها

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
آن كيست كه به خدا قرض نيكو دهد تا خدا بر او چندين برابر گرداند و او را پاداشي با لطف و كرامت باشد؟ ... بازدید کنندگان نازنین سلام ! شما بزرگترین و مهمترین علت حضور ما بعد از لطف خداوند هستید و خواهید بود.امیدوارم از بودن در این فضا لذت ببرید. ما در وبلاگ جوانان خیر بی صبرانه مشتاق انتقادات و پیشنهادات شما همراهان عزیز هستیم با تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    وبلاگ قرض الحسنه جوانان خیّر تا چه اندازه ای توانسته در ترویج و اشاعه فرهنگ قرض الحسنه تاثیر گذار باشد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 331
  • کل نظرات : 71
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 24
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 58
  • باردید دیروز : 113
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 499
  • بازدید ماه : 1,792
  • بازدید سال : 8,398
  • بازدید کلی : 296,557